این یک دفاعیه شخصی اما سیاسی از منصور حکمت است. زمانیکه در بستر بیماری در آمریکا تحت معالجه قرار داشت از من خواست که از او دفاعی شخصی کنم. قادر به نوشتن و تایپ کردن نبود. درد بیش از حد و طاقت فرسای سرطان امانش نمیداد. حتی توان و تحمل بوسیده شدن را نداشت. گسترش سرطان ضعیف و ناتوانش کرده بود. به شدت وزن کم کرده بود. دریافت چندین هفته اشعه درمانی و چند نوبت شیمی درمانی رمقی برایش بجا نگذاشته بود. دائم به آینده بچه ها و آذر فکر میکرد. به شدت نگران حالشان بود. توصیه های معینی در این زمینه داشت. معتقد بود که با آذر مانند "بیوه مائو" رفتار خواهند کرد. از رفتار بعضا دور از شان انسانی و کمونیستی حتی در حزب کمونیست کارگری که پرچم انسانیت و رهایی انسان را در دست داشت، نگران بود. در کنگره دوم حزب نسبت به این مساله هشدار داده بود. چرخشهای سیاسی و شخصی افراد بسیاری را دیده بود. عبدالله متهدی، ایرج آذرین، و رضا مقدم تنها نمونه هایی از یک مجموعه بودند. این روند با همین چند اسم تمام نخواهد شد. چرخشهای بسیاری را هم پیش بینی میکرد. خوشبین نبود، واقع بین بود. آینده نگر بود. باید اذعان کنم که در آن زمان برخی نگرانی هایش را غیر واقعی ارزیابی میکردم. متاسفانه حق با منصور حکمت بود.
اما علیرغم این مشغله ها و وضعیت جسمی از ما معدود کسانی که در کنارش بودیم جویای حال و احوال سیاسی میشد. در این شرایط بحٽی میان من و حشمت طبرزی در سطح علنی در جریان بود. یکی از تازه قومپرستان مشتی لجن در سایت بروسکه به طرف او پرتاب کرده بود. هر ناتوان سیاسی بمنظور مشهور شدن از قرار میبایست به او بتازد. حمله به او معیار و شاخص ضدیت با کمونیسم بود. از من خواست که پاسخ دهم. اکنون هم بنوعی همان احساس را دارم. دفاع از منصور حکمت در عین حال دفاع از حقانیت کمونیسم کارگری است.
۱-ابراهیم علیزاده تاریخ حزب کمونیست ایران را بیان میکند، اما از قرار نه منصور حکمتی وجود داشت، نه اینکه بیش از %۹۰ آٽار آن حزب متعلق به منصور حکمت است و نه مدافعین سیاسی و ادامه دهندگان سنت و خط مشی او زنده و حی و حاضر و زنده اند. این تلاش برای حذف منصور حکمت معادل تلاش برای حذف تاریخ است. اما از قرار رهبری این حزب برای جا باز کردن در دل جریانات ناسیونالیست در منطقه باید منصور حکمت را از تاریخ حزب کمونیست ایران حذف کند. این بهایی است که ناسیونالیستها در مقابل ابراهیم علیزاده قرار دادند. ایشان هم از قرار پذیرفته و تسلیم شده است.
۲-اخیرا ایرج آذرین هم بهانه ای پیدا کرده است تا با توسل به آن کینه های خود را به روی کاغذ بریزد. اما این "دوست قدیمی" که منصور حکمت حتی حاضر نشد علیه اش در هیچ مرجع سیاسی ادای شهادت کند، حتی نتوانسته است با اسم و رسم سیاسی و شناخته شده خود دست به چنین اقدامی بزند. خط نوشته ای که در نشریه "به پیش" به چاپ رسیده است حکایت از نگارش و سبک ادبیاتی ایرج آذرین دارد. تکیه کلامهایش همانها است. فضل فروشی های بی مقدار در نوشته نشان تفرعن و خود محوری فردی است که برایم بخوبی شناخته شده است. ظاهرا تلاش کرده است که زیر پوشش سیاه حجاب و مقنعه هر نوع اتهام زشت و تحریفی را به طرف منصور حکمت پرتاب کند. ذره ای حقیقت سیاسی در نوشته اش موجود نیست. نقد نیست. تحریف است. تلاشی غیر سیاسی علیه جایگاه و نفوذ معنوی منصور حکمت است. ظاهرا برای بزرگ نشان دادن خود باید تلاش کرد دیگران را کوچک شمرد! آیا باید تعجب کرد؟ ایشان مدعی پرچمداری دفاع از حقوق و آرمان کارگری است. خود را سوسیالیست میداند. اما یک کلمه در نشریه شان از حکومت کارگری و انقلاب کارگری و سرنگونی رژیم اسلامی پیدا نمیشود. گویا این مقولات برایشان مسائلی متعلق به دورانهای دیگر حیات سیاسی بشری اند. دورانی که تلاش برای سازماندهی انقلاب کارگری معنی داشت. جوهر فعالیتهای کمونیستی بود. تردیدی نیست، یک پایه چرخش به راست، دوری از مواضع و آرمانها و سیاست کمونیستی – کارگری، مستلزم حمله به سمبل و فشرده این حرکت کمونیستی در جامعه است.
بهانه چنین گزافه گویی هایی را مصطفی صابر به دست ایشان داده است. دعوای این دو البته ربطی به منصور حکمت ندارد. منصور حکمت بی تقصیر است. به درجاتی این دعوا بار شخصی دارد. اولی که تکلیفش را مدتی است با منصور حکمت روشن کرده است. دومی هم به اشکال دیگری در راه تعیین تکلیف خود با منصور حکمت است. به قول خودشان از منصور حکمت عبور کرده است. پرچم این عبور را تحت نام مقابله با "پیغمبر سازی" از منصور حکمت در دست گرفته است. بنوعی در مقابله با منصور حکمت مشترکند. یکی در پوشش دفاع و دیگری در نقد و کینه توزی. هر دو در عین حال نقد برایشان ابزار تفرعن، خودستایی، خصومت و برتری طلبی نیز هست. روند قابل پیش بینی ای است. محصول دوری از سیاست و پراتیک کمونیسم کارگری است. محصول چرخش به راست است.
از این سیاست منزجرم. اما این معنی زمینی سیاست غیر کمونیستی است. سیاستهایی که پوشش کمونیسم و کمونیسم کارگری را نیز بعضا با خود حمل میکند. کمونیسم منصور حکمت ربطی به چنین جدالهایی ندارد. انسانی و رهایبخش است. ابزاری برای تسویه حساب و خرده رقابتهای حقیر نیست. هر کس مختار است که از منصور حکمت "عبور کند". پایبندی به سیاست کمونیستی کارگری، تعلقی ابدی و ازلی نیست. اما ما اجازه نخواهیم در غیابش آمال و اهدافش را خدشه دار کنند. انقلاب کارگری در ایران تنها با پرچم کمونیستی منصور حکمت میتواند به پیروزی دست پیدا کند. منصور حکمت برای ما عزیز است. جای خالی اش پر نشدنی است.